فـَــــــراتـــــر از 20000 هــــِرتس !
فراتر از صوت،جایـے که اصوات شنیده نمےشوند...جایـے سراسر سکوت و آرامش!
همه اش را تنهایی درست کردم ! نه اینکه کامل درست شده باشد اما همه اش را تنهایی درست کردم ! حالا میتوانم سرم را بالا بگیرم و بگویم یک بار دیگر معجزه اتفاق افتاد که من تنهایی همه اش را حل کردم و معجزه یعنی من ! حالا یک چیزی دارم که مابه التفاوتش با قبلی فقط یک حرف وای است ! نمیدونم چرا به احمقانه ترین شکل ممکن میپرستمش ! زندگی به من یاد داده است که خوش بین نباشم ! بگذارم همه چیز بگذرد و ببینم همه چیز چطور زمین تا آسمان تغییر میکند اما من نمیدانم چرا این طور احمقانه این ما به التفاوت را دوست دارم ! من همه اش را تنهایی درست کردم ! نه دستی بود که دستم را بگیرد و نه حتی دستی که شانه هایم را نوازش کند و بچسباندم به زندگی ! من بد جوری قوی شده ام ! شاید بتوانی به من افتخار کنی ... دیگر وقتش شده که به من افتخار کنی ! بیا یک بار دیگر به من اعتماد کن و بگذار نفس راحتی بکشم ! خستگی ام را در کنم ... پ.ن:مامانم دستور ِ اکیــــــــد دادن به هیچکدوم از دوستام اس ام اس ندم تا مزاحم درس شون نباشم...واسه همین الکی الکی دلم میگیره هی! زهرا و نرجس و عسل و ثمین و سحر و محدثه و ریحانه و زهره ها رو که نباید مزاحم درسشون بشم فائزه هم که کار داره...خانم"ق" هم که شده یک سر و هزار سودا خودش زندگی داره ! آخــــــــی همیشه دلم میخواست برم خونه شون و انقد حرف بزنم که آخرش خودشون از خونه بیرونم کنن!!بقیه هم که....راستی دیگه بقیه نداره که همش همینا بودن!!همینا هم ایشالا خوش باشن ...