فـَــــــراتـــــر از 20000 هــــِرتس !
فراتر از صوت،جایـے که اصوات شنیده نمےشوند...جایـے سراسر سکوت و آرامش!
اما اون قلب بزرگی داره و منو بخشید...ممنونتم گلم *تـــــــولـــــــدت مـبــــارک ثــمـیـــن خوبــم* خیلی خوشال شدیم که سالمه... عسل خوبم... فائزه جان... نرجس عزیز.. زهرا مهربونم.... خانم شیمی عزیزم... وبازهم : ثمین جونی من ! پ.ن۱:انگار که همه ما در یک عمقی از وجودمان چپ بوده باشیم. شرممان میشود از اعتراف لذت جویی های فردی. آنقدر که در گوشمان خوانده اند باید فنا شویم برای منفعت جمع، که مصلحت جویی و فرصت طلبی به مثابه فحش اند برایمان.سالها باید بگذرد تا کسی مثل من بعد از نه منطقی ای که به درخواست کسی داده، برود دنبال کارهایش و همه رذالت های اخلاقی شخصیتش به همراه همه اشتباهاتش، از مشق های ننوشته کلاس دوم ابتدایی تا کنون رژه نروند جلوی چشمش.... پ.ن۲: دلم آرزو میخواهد. از آن جنس آرزوهای خنک آبی که شبیه باد کولرند برای تن مانتو پوش در ظهر تابستان عرق کرده. شبیه بخار یخ اند روی شربت بیدمشک. شبیه چای دارچین با باقلوای یزدند در چله زمستان زیر برف. مینشینم به آرزو نوشتن....
کنکور ریاضی خوب نبود!وقت کم آوردم راستش..
ولی زبان بهتر بود...خداروشکر!
چن روز پیش حال مامانم بد شد...ولی الان بهتره خداروشکر...هنوز نمیتونه قبول کنه نبود مادربزرگ رو...
ناخوشی مامان مانع فرستادن کادو ثمین جونی بهش شد...خیلی شرمندش شدم حتی به تولدشم نرسیدم

















بچه ی دختــــرخاله م به دنیا اومد!دختــــــــره...اسمشم گذاشتن: آرتیمیس !
از همه تون ممنونم که کنارم هستین...







